بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمانده کل رزمندگان اسلام و سلام بر نایب بر حق او، خمینی کبیر(قدس سره) و سلام بر سالار شهیدان حسین بن علی(علیهما السلام) و شهدای مظلوم. اینجانب ولیالله عاشوری لازم دانستم که چند خطی به عنوان وصیتنامه بنویسم. الان در مقر جندالله کردستان هستم، ماشینهای ما آماده حمله بر دشمن کافر است. همسنگرانم، خودم و دیگر رزمندگان آماده پیام فرمانده هستیم که بگوید امشب حمله میخواهد شروع شود؛ چون رزمندگان خیلی عاشق هستند و قلب تک تک رزمندگان برای حمله به دشمن میتپد. مادر، الان من آماده برای حمله به دشمن مزدور هستم. حمله گستردهای میخواهد شروع شود؛ اگر پیروز شدیم که حتماً انشاءالله پیروز هستیم؛ ششگوشه قبر امام حسین(علیه السلام) را زیارت میکنیم و اگر شهید شدم به آرزوی دیرینه خود رسیدهام و خود امام حسین(علیه السلام) را زیارت میکنم.
خدایا، خودت میدانی که چقدر عاشق شهادت هستم و از تو میخواهم به بنده حقیر آن سعادت را نصیب کنی و مرا در این سن جوانی شهید کنی. ای مادر قهرمان و مهربانم، زحمتهای زیادی برایم کشیدی، اجر شما با خدا. از شما میخواهم که در شهادتم گریه نکنی و صبر حضرت زینب(علیها السلام) را یادآور باشی.
از برادران عزیزم میخواهم که از اسلام عزیز دست بر ندارند و پیرو امام(قدس سره) باشند. از خواهران مهربانم میخواهم که حجاب اسلامی را رعایت کنند و با حجاب خود پاسدار خون شهیدان باشند و از تمام قوم و خویشان میخواهم که دست از اسلام و قرآن بر ندارند و با دشمنان امام(قدس سره) سخت مبارزه کنند و در آخر، از پدر رنج کشیدهام حلالیت میطلبم و بعد از دفنم سه بار بگویید مرگ بر آمریکا و شوروی.
در ضمن مرا در پیش پسر عمویم، ابوالفضل دفن کنید. والسلام.
پاسدار کوچک، ولیالله عاشوری، مورخه 27/3/1362.
شهید ولیالله عاشوری در سی و یکم فروردینماه سال 1344 در شهرستان میلاجرد از توابع شهرستان کمیجان واقع در استان مرکزی در خانوادهای متدین و مذهبی، چشم به جهان گشود. پس از پشت سر گذاشتن مقطع ابتدایی در زادگاهش یار و یاور پدر در اداره امور زندگی شد.
ایشان فردی بسیار دلسوز و مهربان و دارای اخلاقی نیکو بودند که کمک به پدر و مادر را جزء وظایف اصلی خود به شمار آورد و در این راه هیچگاه دریغ نمیکردند و احترام خاصی برای پدر و مادر و اطرافیان قائل بودند. شهید دارای دوران نوجوانی و جوانی بسیار فعال و کوشایی بودند که در فعالیتهای دینی و مذهبی مساجد در زمان انقلاب و در عزاداریها، در تظاهراتهایی که در میلاجرد و روستاهای اطراف برگزار میشد، نقش فعال و بسزایی را داشت.
در هنگام جنگ با اجازه مادر و رضایت پدر با لبیک به ندای رهبری برای پشتیبانی از ولایتفقیه و حفظ آب و خاک وطن به جبهههای حق علیه باطل اعزام و پس از شرکت در عملیاتهای بیتالمقدس و محرم در مناطق عملیاتی خرمشهر و گیلانغرب به عنوان تیربارچی؛ در مرحله سوم از اعزام داوطلبانه به جبهه به عنوان بسیجی جندالله سپاه سردشت در سیام اردیبهشتماه سال 1362 در منطقه سردشت توسط گروهک ضدانقلاب گروگان گرفته میشود و پس از شکنجه در تاریخ ششم تیرماه 1362 به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید توسط دشمن متلاشی و اثری از وی به دست نیامد.